سکوت "حزب کمونیست ایران" و ناسيوناليسم کرد
در مقابل جنایات حکومت کردستان عراق!
سیروان قادری
اعتراضات بر حق مردم کردستان عراق عليه فقر و فساد موج وسیعی از حمایت اردوى آزاديخواهى را دامن زده و متقابلا اعمال جنایتکارانه ارازل و اوباش حکومت حریم کردستان در کشتار و سرکوب معترضین موجى از نفرت و همزمان آگاهى روشن تر در باره ماهيت ناسيوناليسم کرد را ببار آورده است. با گسترش اين اعتراضات به شهرهاى عراق٬ در هفته اخير شاهد تظاهراتهای بزرگى در کشورهای اروپائی عليه حکومت طالبانى و بارزانى و مالکى بودیم.
اعتراضات مردم در کردستان عراق ادامه اعتراضات منطقه اى عليه حکومتهاى فاسد و ديکتاتور است. اين اعتراضات که بسرعت شهرهاى عراق را در برگرفته ادامه مصر و تونس و ليبى است و هدفش را عقب راندن و پائين کشيدن طالبانى ها و بارزانى ها و مالکى ها قرار داده است. و دقيقا مانند سرکوبگران همه اين کشورها٬ مانند قذافى و مبارک و بن على و عبدلله صالح٬ تفنگچى هاى بارزانى و طالبانى و مالکى به روى مردم گرسنه و فقر زده و معترض شليک کردند که بنا به اخبار تاکنون دهها نفر کشته و زخمی شدند. این اعتراضات ادامه دارد و مردم خواستار برکناری حکومت جنایتکار و مرتجع حریم کردستان شده اند.
نکته ای که در این نوشته میخواهم به آن بپردازم سکوت معنادار "حزب کمونیست ایران" (از این پس حکا) و کومله در مقابل کشتار مردم معترض کردستان عراق است. این سکوت البته اتفاقی نیست، کاملا سیاسی و آگاهانه است. جالب این است که حتی یک اطلاعیه٬ يک موضعگيرى ساده٬ و خبری جانبدار از این تحولات هم منتشر نکرده اند. فقط در سایتشان اشاره بسیار کوچکی به چنین اعتراضاتی کرده اند که آنهم به گونه ای اپورتونيستی و "به نقل از منابع دیگر" آن را منعکس کرده اند. این در حالی است که صدای فریاد اعتراضات مردم و شلیک رگبارهای مزدوران حکومت حریم کردستان به راحتی در مقر این حزب در سلیمانیه شنیده میشود!
واقعیت چیست؟ آیا این اپورتونیسم مفرط و خویشاوندی طبقاتی حکا با ناسیونالیسم کرد را میتوان با "دیپلوماسی و تنظیم روابط با حکومت حریم کردستان" توضیح داد؟ همگان پیام تبریک ابراهيم عليزاده دبیر اول حکا و کومله به "پرزیدنت جلال طالبانی" بمناسبت ریاست جمهوری موقت او در عراق را به یاد دارند. همان زمان هم پرونده جنایات جلال طالبانی در کشتار و سرکوب آزادیخواهان بر کسی و ايشان پوشیده نبود. همان جلال طالبانى اى که سگ شکارى ارتش آمريکا شد٬ متحد جمهورى اسلامى است٬ دلال مذاکرات ناسيوناليستها با وزرات اطلاعات است٬ و دستش به خون کمونيستهاى کردستان آلوده است. با اينحال ما امروز نیز شاهد سکوت سیاسی این جریان در قبال کشتار مردم توسط رژيم بارزانى و طالبانی هستیم. بسيار روشن است که این سکوت یک انتخاب سیاسی است که با "دیپلوماسی و استراتژی حفظ مناسبات" قابل توجیه نیست. معناى روشن اين سياست احساس خویشاوندی عمیق طبقاتی با "مام جلال" و اتحادیه میهنی و حزب دمکرات و ناسیونالیسم است. معناى روشن اين سکوت دفاع جبونانه از حاکميت سرمایه داران و فرعونهاى کردستان است. این خویشاوندی طبقاتی، البته محدود به مواضع کنونی حکا نمیشود بلکه سابقه طولانی تری در تاریخ سیاسی این حزب دارد. منصور حکمت به درست منتقد این سياست بود و قبل از بقدرت رسيدن طالبانى ها زير پوشش موشک هاى کروز و بمباران بغداد و ويرانى عراق راجع به آن هشدار داده بود.
عبدالله مهتدی (از رهبران وقت حکا) در دهه نود میلادی و در جریان مباحث رویدادهای کردستان عراق مینویسد:
"برقرارى رابطه کمابيش فشرده در سطوح مختلف با اپوزيسيون کرد عراقى به ويژه ى.ن.ک (اتحادیه میهنی کردستان)، نوشتن نامه رسمى به آنها در توضيح مواضع خودمان، ابراز همدردى و پشتيبانى و نيز انتظارات و پيشنهاداتمان. تلاش براى پيدا کردن بيشترين دوستان و بيشترين امکانات براى حال و آينده"
و این سیاست، عین مواضع کنونی حکا در مقابل دولت بورژوا- ناسیونالیست کردستان عراق است.
منصور حکمت در همان زمان، در پاسخ به مهتدى اینگونه به نقد گرایش ناسیونالیستی درون حکا میپردازد که تعریف روشنی از ماهیت واقعی اینچنین مواضعی بدست میدهد:
"اينجا معلوم ميشود که آنچه ما، يا شبحى که در اين نوشته با آن پلميک ميشود، نبايد لکهدار ببينيم و حمايتمان را از آن دريغ کنيم٬ نه مبارزه مردم، بلکه ناسيوناليسم و سازمانهاى بورژوا- ناسيوناليستىاى هستند که با يک چرخش قلم جاى مردم نشستهاند و مستقل از اينکه چه ميگويند و چکار ميکنند صاحب مادرزاد مبارزه مردم (ملت) و صاحب عزادار مصائب آنها محسوب ميشوند. درجه نزديکىاى که در بند بالا با اپوزيسيون کرد نشان داده ميشود (که تازه اتحاديه ميهنى فقط با يک "بويژه" از بقيه سازمانها و جرياناتش تفکيک شده) خلاف تمام خودآگاهى در صفوف سنت کمونيستى در کردستان و گرمتر از حمايتى است که کومهله حتى هنگامى که اين جريانات در جيب آمريکا هم نبودند از خودش نشان داده. بر مبناى اين نوشتهها ظاهرا "اپوزيسيون کرد عراقى" کارنامه خود را در اين ماجرا بهبود بخشيده. درست هنگامى که سازمانهاى اپوزيسيون ناسيوناليست کردستان تصوير خود را رسما به اونيتا نزديک کردهاند و در فکر تقليد تجارب جنبش کنتراها هستند، ما بايد برايشان نامه بنويسيم، ابراز پشتيبانى کنيم، انتظاراتمان را بگوييم، و در بين آنها دنبال بيشترين دوستان بگرديم"
امروز عبدالله مهتدى٬ طالبانى و بارزانى را استاد٬ برادر بزرگ٬ رهبر و ... خطاب ميکند و دست به سينه حاضر است براى ارتش آمريکا و اخيرا جنبش سبز اسلامى هر کارى بکند. آن پيشنهادات به اينجا ختم شدند. يار ديگرش عمر ايلخانى حتى فراتر رفته و عليه اعتراض مردم و براى حمايت از حکومت بارزانى اطلاعيه داده است. معلوم نيست فردا در صف بارزانى به کارگران کردستان شليک نکنند! مگر اين جماعت قوم پرست به مخالفين سياسى شان در کنگره و اردوگاهشان تير و چاقو نزدند؟ وضع شاخه هاى متفرقه حزب دمکرات کردستان ايران هم روشن است. موضع همه برادران کرد و ناسيوناليست که صبح تا شب مشغول ديد و بازديد و شام و نهار دادن به همديگراند٬ اينجا و در اين واقعه با موضع ابراهيم عليزاده و حکا هيچ فرقى ندارد. اين سکوت هاى مشترک ناشى از منافع مشترک ملى و ناسيوناليستى است. آن تابلوى کمونيسم تحميلى و آن نام معتبر کومله که با سوسياليسم و دفاع از محرومان عجين شده بود٬ امروز جعلى بودنش روشن شد و زبان سخنگويان ناسيوناليست و بورکراتش در مقابل لباس شخصى ها و پاسدارهاى بارزانى و طالبانى لال شده است. ناسيوناليسم٬ چه چپ چه راست٬ هميشه همين بوده است. فرقى که هست اينست که قيام زحمتکشان در منطقه جاى بند بازى و مانور را از اينها گرفت و در اذهان ميليونها نفر همانجا قرارشان داد که بودند: کنار قاتلين کارگران و مردم گرسنه!